main image
0   1400/11/06  

بهرام آبتین

به گزارش ماهستیم؛ از ابتدای انقلاب تاکنون چهره های بسیاری در اپوزسیون وعده پیروزی سر داده اند؛ هنوز چهره هخا را به یاد داریم، او چنان خوش خیال بود که تصور می کرد 50 جنگنده آمریکایی خاک سرزمین را بمباران می کنند و روز بعد مژده سرنگونی جمهوری اسلامی ایران از رسانه های بین المللی شنیده خواهد شد!

داستان بهرام آبتین نیز چیزی شبیه هخا است. همان خیال پردازی ها منتهی با حال و هوای قوم گرایی و جالب اینکه خود را در مقام ریاست جمهوری نیز تصور می کرد و از همین بابت در سال 1388 نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد.

بهرام آبتین در لوای فعالیت های به ظاهر فرهنگی خواستار جدایی قوم لُر از دیگر اقوام ایرانی بود.

بهرام آبتین با تشکیل نهاد فرهنگی به نام کانون فرهنگی پارس های لر بختیاری (ایرانبان) تعیین اهداف و زمینه کاری این تشکل، موفق به جلب نظر عده ای از جوانان لُر شد، مدت زیادی طول نکشید که فعالیت های او جواب داد. نامه نگاری های با دفتر مقام معظم رهبری و افتتاح چندین طرح عمرانی و رفاهی در منطقه ای که قوم لُر بختیاری در آن سکونت داشتند نام او را بر سر زبان ها انداخت. [1]

با توجه به فضای سیاسی دوران اصلاحات، او چندین نامه به سازمان ملل و دفتر یونسکو ارسال کرد ولی آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت.

فراخوان برگزاری تجمع مقابل سفارت امارات متحده عربی تجمعی در فروردین 1387 واکنش مقام قضائی را به دنبال داشت. به موجب این اتفاق، رسانه ها و سایت های ضدانقلاب خبر دستگیری «بهرام آبتین» را مخابره کردند.

بسیاری از صاحب نظران، نظرات و دیدگاه های بهرام آبتین را مورد انتقاد قرار دادند و از او خواستند تا از مواضع بی پایه و اساس خود دست بردارد.

ابراهیم خدائی، مدیر مسئول لُر درباره بهرام آبتین گفته بود: « فارس گرایان افراطی قصد نابودی ریشه ای همه اقوام را دارند و برای این کار از روش های متفاوتی استفاده می کنند، گاهی اوقات ترکی بودن زبان مردم را چنان انکار می کنند که یک شهروند آذربایجانی سرگیجه می گیرد که بالاخره کیست و این زبان که صحبت می کند چیست؟ از اظهارات آقای آبتین متاسفم؛ ما گمان می کردیم ایشان یک تشکل برای حفظ و توسعه زبان و فرهنگ لُری تشکیل داده اند که از دیگر اقوام ایرانی مثل عرب، کرد، فارس و... هیچ جدائی ندارد در حالیکه ایشان ظاهرا قصد دارند جنبش قوم لُر را به خدمت شوونیستها و نژاد پرستها و مخصوصا ضد عرب ها درآورند».

حسین حسن زاده، شاعر لربختیاری در مورد فعالیتهای پان پارسیسم و برخی جریانات فرهنگی دیگر که به طور دقیق مناطق لُر نشین را هدف گرفته اند افزود: « ما سالهاست که فریاد می زنیم نیاز به یک پژوهشکده و مرکز تحقیقات لُری داریم تا اینطور به سادگی درباره لُر اظهار نظر نشود. خلاء در مناطق ما هست که چنین افرادی می توانند در آن جولان می دهند. ما پیش از زرتشت آئین های دیگری در لرستان داشته ایم مخصوصا آئین میترائیسم در میان لُرها بسیار رواج داشته است، وقتی زرتشت آمد بسیاری از عناصر میترائیسم را مثل احترام به آتش حفظ نمود این عناصر فرهنگی هنوز در میان لرها هست از همین رهگذر است که نشریه ای مثل «امرداد» این همه در مناطق لرنشین بُرد می یابد حال آنکه ما باید نشریات خودمان را داشته باشیم.

بهرام آبتین پس از خروج از کشور در تلویزیون پارس فعالیت های خود را ادامه می دهد؛ او در ابتدا به عضویت سازمان نهاد مردمی [ایمان فروتن] در می آید ولی بعدها از این تشکیلات اخراج می شود. بهرام آبتین بعدها با همکاری سازمان عقاب برنامه ریزی برای اجرای طرح دیگر مانند طرح هخا را کلید می زند. بهرام آبتین و مهدی روحانی [هخا] با این تصور که می توانند نظام ج.ا.ا را یک روزه شکست دهند، اعلامیه منتشر کردن (پر از غلط های املایی) استراتژی این طرح از پنچر کردن لاستیک خودروهای دولتی تا صدقه ندادن در صندوق های کمیته امداد امام خمینی (ره) شروع می شد تا موارد دیگر ....

شایان کاویانی، برنامه ساز شبکه E2 در مورد بهرام آبتین گفته است: « شخصی كه خود را بهرام آبتين معرفي می كند و هم اينك در تلوزيون پارس برنامه دارد؛ نام برده به جز توهين به قوميت هاي ايرانی و همچنين فحاشی به اعضا و افراد اپوزسيون كاري انجام نمي دهد، وي مدت كوتاهي هست كه به آلمان آمده و آنجا سكونت دارد همچنین مدت كوتاهی در نهاد مردمی عضو بوده كه به علت فحاشي از نهاد مردمي اخراج می شود! نام برده از آقايان موسوی و كروبی گرفته تا خود شاهزاده رضا پهلوي را مورد توهين و فحاشي قرار مي دهد و با جنبش ناايراني خود كه به اسم ايرانبانان راه انداخته است در حال سم پاشي بر گروه هاي فعال مبارزاتي هست».

شهرام همایون درباره طرح هخا و بهرام آبتین نیز می گوید: « همین طور کشکی نمی شود اعلام کرد روز رستاخیز، آخر جریان سفارت خانه ها چه می شود، نظامیان قرار است چکار کنند و هزاران کار دیگر».

علیرضا میبدی از برنامه سازان تلویزیون پارس درباره بهرام آبتین می گوید: « علت اینکه یک برنامه ساز در تلویزیون های لس آنجلسی مورد تمسخر واقع شود، نداشتن سواد این کار هست! در آمریکا برای ناخن پا گرفتن شما باید مجوز داشته باشید ولی برای راه اندازی و اجرای برنامه های تلویزیونی به چنین مدرکی نیاز ندارید!».

 


[1] به نام خداوند جان وخرد

با درود فراوان جناب آقای آیت الله خامنه ای رهبرمحترم جمهوری اسلامی ایران:

احتراما؛اینجانب بهرام آبتین یکی ازفرزندان ملت بزرگ ایران،تقاضامندم عنایت فرموده بادقت بیشتر به نوشتار من توجه نمایید و سپس بنا به صلاح دید خویش اجازه دهید برای ملاقات آن مقام بزرگوار به محضر ایشان حضور پیدا کرده،سخنانم را با توضیحات کامل تری که دراین نوشته نمی گنجد،ارایه نمایم.

بزرگوار از آنجایی که ازهمان لحظه ی نخست به همراه خانواده و قومم دوشادوش ملت ایران درتمام صفوف تحولات میهن حضورداشته ازاین رو هم اکنون نیز بر خود تکلیف می دانم بی تفاوت نسبت به مسایل پیرامونم ننشسته و درحل مشکلات مردم و صیانت ازحریم سرزمینم پا به عرصه های تاثیر گزارتر اجتماعی و سیاسی بگذرام .

ازاین رو با باور به خویشتن و مدد ازخداوند یکتا برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری خود را به عنوان کاندیداتور به ملت ایران پیشنهاد کرده ام وبدین وسیله از مردمم دعوت به عمل خواهم آورد که با فراخوانی ملی به حل معضلات پیرامونمان بیاندیشیم.اما آن چه برای من سوال بر انگیز است این موضوع می باشد که قبل ازپرداختن به موضوع مورد بحث، توجه شما را به خاطره ای که اینجانب از اوایل شناختم ازانقلاب اسلامی و شخص مرحوم آیت الله خمینی دارم جلب می کنم:

خوب یادم است یکی از اولین عکس هایی که من ازایشان دیدم آن مرحوم درحالی که سینی چای در دست داشت خود را در زیرنویس عکس به عنوان خدمتکار و خادم ملت ایران معرفی می نمود.تاثیراین تصویر با طرح چنین موضوعی درمقابل زرق و برق اشرافی گرایی و تشریفات آنچنانی حکومت پهلوی باعث شد که نور امیدی در دل بخش عظیمی از اقشارکم درآمد جامعه خصوصا ما نوجوانان درآن دوران بوجود آید. خصوصا هنگامه ای که ازطرف انقلابیون در محافل و مجالس وقت،ب حث مشارکت همه ی اقشار جامعه از این پس با هر ایدولوژی و تفکری به عینه و به کرات مطرح می بود.

با توضیح این مطالب توجه شما بزرگوار را به این موضوع جلب می نمایم درشرایطی که قانون اساسی که پس ازپیروزی انقلاب به تصویب دولتمردان جمهوری اسلامی رسیده درمفاد آن به مراتبی برمی خوریم که با شروط و قول های آغازین این تحول اجتماعی در آن هنگامه هم سنگ نیست.امیدوارم صراحت نوشتارم حمل بربی ادبی و گستاخی نباشد،بلکه از آن جایی که روحیه ی انقلابی من ازهمان بطن نوجوانی توسط آموزهای انقلاب اسلامی در من ریشه دوانیده است به ایراد این مطالب می پردازم،اگر اجازه بدهید نمونه های مراتب فوق الذکر را انشاالله می گذارم برای وقتی که شخصا خدمت برسم.

من براین باورم که رئیس جمهور همان گونه که از نامش پیداست، مدافع هر آن کس که شناسنامه و هویت نژادی ایرانی دارد باید باشد،بی شک به همین دلیل است که ملت ایران به پای صندوقهای رای می روند،از این رو تقاضامندم قبل از این که رسما به امر ثبت نام در لیست کاندیداتوری وزارت کشور بپردازم به خدمت شما جهت ارایه ی ادب و سپس مجاب نمودم،توسط آن مقام عالیقدر برسم، پیشاپیش ازبزرگواری شما در راستای تحمل این موارد که ازسوی اینجانب به عنوان فرزندی ازسرزمین ایران گفته شد،نهایت قدرادنی و سپاس را داشته از اینکه تفکر مرا به عنوان پبشنهادی پیش روی در نظر خواهید گرفت،بی نهایت قدردان شما بوده وتوقیق روز افزونتان در راستای تمامی اعمال انسان منشتان را از خدواند متعال خواستارم.

فرزندی از ملت ایران بزرگ